تبلیغات
تبلیغات
آمار بازدید
کل بازدید :
افراد آنلاین :
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 995
بازدید ماه : 2022
بازدید کل : 359428
تعداد مطالب : 3740
تعداد نظرات : 98
تعداد آنلاین : 1
تبلیغات
توزيع قدرت در دنيا به سرعت در حال تغيير است. اين را ميشود مطمئن بود. چين و ديگر كشورهاي در حال توسعه پرشتاب پلههاي سلسلهمراتب جهاني را بالا ميروند.
در همين حال سه ستون دنياي غرب- ايالات متحده، اروپا و ژاپن- گرفتار ركود اقتصادي و خيل رايدهندگان ناراضياند. اما با وجود اجماع عمومي درباره چشمانداز در حال تغيير جهان، نظرات درباره اينكه كدام كشور بالاتر از بقيه خواهد ايستاد، بهشدت با همديگر متفاوتند. همچنان كه قرن بيست و يكم به پيش ميرود، چهكسي پيشتاز همه خواهد شد؟
بسياري از تحليلگران پيشبيني ميكنند قرن بيست و يكم از آن چين باشد؛ كشوري كه دههها رشد اقتصادي چشمگير آن را به وضعيتي رسانده كه ديگر روند پيشرفت و صعودش توقفناپذير بهنظر ميآيد. اغلب سياستمداران امريكايي، به پشتيباني نظرات تحليلگراني چون رابرت كاگان و رابرت ليبر، اين تغيير چشمانداز را ناديده ميگيرند يا رد ميكنند، و تاكيد دارند كه برتري ايالات متحده كماكان پايدار خواهد بود. آنها ميگويند اقتصاد امريكا دوباره جان ميگيرد و برتري نظامي امريكا نيز دستنيافتني است. كانديداهاي گمنامتر ابرقدرتي جهان در قرن بيست و يكم هم هند و برزيل هستند.
تا حدود سال 2025، هند به ركورد پرجمعيتترين كشور دنيا دست خواهد يافت و برزيل نيز به لطف منابع طبيعي گسترده و محيطزيست بارورش با موفقيت به پيش ميتازد. هر دوي اين كشورها دولتهايي دموكراتيك دارند كه به آنها مشروعيت ميبخشد. حكمراني خوب از ضروريات رسيدن به مقام پيشتازي جهان است. عدم اجماع بر سر اينكه كدام كشور سردمدار دنيا در سالهاي پيشرو خواهد شد، دقيقا همان وضعيتي است كه بايد باشد، چون در قرن بيست و يكم هيچ كشوري قدرت برتر جهاني نخواهد بود.
ايالات متحده خوب و خوش به پيش خواهد رفت اما دوران طلايهداري غرب رو به پايان است. هيچكدام از كشورهاي در حال توسعه جهان هم تركيب همزمان قدرت مادي و ايدئولوژيكي را ندارند كه لازمه كسب برتري جهاني است. و اگرچه كشورهاي روبهرشد گروه تازهيي تشكيل دادهاند - بريكس (برزيل، روسيه، هند، چين، آفريقاي جنوبي) - تا سياستهايشان را با همديگر هماهنگ كنند و قدرتشان را روي هم بگذارند، اما آنها هم ديدگاه مشتركي درباره آينده ندارند. ميدانند دلشان چه را نميخواهد: اينكه تسلط و برتري غرب بر دنيا ادامه يابد. اما احتمالش خيلي كم است كه به نظر مشترك و همسويي درباره اينكه دلشان چه را ميخواهد، برسند. اين قرن متعلق به ايالات متحده، چين، هند، برزيل، يا هيچكس ديگري نخواهد بود؛ دنياي هيچكس نخواهد بود.
ايالات متحده به دليل قابليت انعطاف سياستهاي اقتصادي، جمعيت رو به افزايش، و برتري اسمياش طي دهههاي پيشرو در زمره كشورهاي برتر خواهد بود. با اين حال اين برتري مشابه هماني نخواهد بود كه ايالات متحده و همپيمانان غربياش از جنگ دوم جهاني به اينسو داشتهاند. در نيمه دوم قرن بيستم، كشورهاي همپيمان غربي بيشتر از دوسوم توليد جهاني را داشتهاند. حالا حدود نصف توليد جهاني را دارند و طولي نميكشد كه همين مقدار هم بسيار كمتر خواهد شد.
سال 2010 چهار كشور از پنج كشور برتر اقتصاد دنيا متعلق به غرب توسعهيافته بودند؛ ايالات متحده، ژاپن، آلمان، و فرانسه. فقط يك كشور در حال توسعه، چين در رتبه دوم، توانست در اين باشگاه انحصاري جايي بيابد. بنا به پيشبيني موسسه گلدمن ساك، ايالات متحده تنها قدرت جهانياي خواهد بود كه در سال 2050 كماكان در اين باشگاه حضور خواهد داشت. چين در رتبه اول خواهد بود و از پي آن، با فاصلهيي زياد، ايالات متحده، هند، برزيل و روسيه.
چنين تغييري زودتر از اينها هم ممكن است محقق شود اما ديرتر نه. انتظار ميرود در نيمه دوم دهه آينده داراييهاي چين از ايالات متحده هم بيشتر بشود. بانك جهاني پيشبيني ميكند كه تا سال 2025 دلار، يورو و يوآن چين در نظام مالي «چندارزي» دنيا ارزشي يكسان خواهند يافت. پيشبيني گلدمن ساك اين است كه تا سال 2032 مجموع توليد ناخالص ملي چهار كشور از جمع كشورهاي در حال توسعه - برزيل، چين، هند و روسيه - برابر با ميزان توليد كشورهاي صنعتي پيشتاز امروز خواهد بود. ايالات متحده بيشك راهش را براي برونرفت از ركود كنوني پيدا خواهد كرد اما اين بازگشت دوباره به سلسلهمراتب كشورهاي قدرتمند، همراه با تغييرات مهمي در اين سلسلهمراتب خواهد بود.
اگر چين بتواند در قله اقتصاد جهاني قرار گيرد، پس چرا نبايد انتظار اين را داشت كه اين قرن متعلق به چين باشد؟ جذابيت مدل سرمايهداري دولتي چين - كارآمدي و عملكردش - را فقدان مشروعيت دموكراتيك اين كشور جبران ميكند. موفقيت چين همچنين وابسته است به داشتههايي كه بسياري از كشورهاي ديگر فاقد آن هستند؛ باور به مالكيت جمعي و ريشههاي عميقي كه فرهنگ كنفسيوسي در ذهن مردم اين كشور دوانده، هيات حاكمهيي كه از جمع نخبگان تشكيل شده و بوروكراسي كشور، نيروي كار گسترده، و بنيانهاي صنعتي و سيستم حمل و نقل نظاممند. جداي اينها، اگرچه چين قطعا در پي گسترش سلطه و نفوذش در شرق آسياست اما نژادپرستي چينيها عاملي است كه ممكن است باعث شود برتري اين كشور صرفا در محدوده منطقه باقي بماند و به سطح جهاني بسط نيابد.
هند هم، بسان چين، صاحب نيروي كار گستردهيي است. دموكراسي حاكم بر اين كشور هم در چشم جهانيان جذابيتي دارد كه چين فاقدش است. اما نهادهاي دموكراتيك هند پيامدهايي ناخواسته نيز بهبار آوردهاند. بوروكراسي پيچيده و نفسبر، طبقهبنديهاي اجتماعي، نابرابريهاي بسيار، و تنوع قومي و زباني شديد اين كشور، دولت هند را ضعيف و ناكارآمد ميكند. دهلي نو مطلقا كارايي هدفمند پكن را ندارد. در واقع در هند بخش خصوصي با وجود - و نه بهدليل - نهادهاي دموكراتيك رشد كرده است. فقدان دولت كارآمد تضميني است بر اينكه صعود هند از پلههاي كاميابي آرام و سرشار از فراز و نشيب خواهد بود.
هند همچنين در جغرافياي سياسي خطرخيزي واقع شده كه بر پيشرفتش تاثير خواهد گذاشت. رقابت و نزاعهاي منطقهيي با چين، خصومت آشكار با پاكستان، و نزديكي به ايران و افغانستان قدرت سياستورزي هند را محدود خواهد كرد و مانع اثرگذاري چندان زياد هند بر سرزمينهايي فراتر از كشورهاي اطرافش خواهد شد.
برزيل امكان بسياري براي ظهور به منزله يكي از قدرتهاي جهاني دارد. بهلطف وفور منابع ارضي، كاري و طبيعي، دموكراسي باثباتي بر كشور حاكم است. دستكم اكنون برازيليا در مسير رو به رشدي افتاده كه آميزهيي از آزادي اقتصادي و برنامههاي بازتوزيع ثروت براي كاهش نابرابريها را در خود دارد. برزيل در منطقه هم هيچ رقيبي ندارد و در قارهيي جا خوش كرده كه معمولا جنگي بين كشورهاي مختلف به خودش نميبيند.
اما مسير برزيل به رتبههاي بالا در اقتصاد جهاني نميرسد؛ انتظار ميرود حجم مبادلات اقتصادي برزيل در سال 2050 پنج برابر كمتر از چين باشد. برزيل همچنين در امريكاي جنوبي آرام و بيحادثهيي واقع شده كه ارتباطش از هر دو سو با دنيا قطع است. انزوا اين امكان را به برازيليا ميدهد كه برخلاف چين، هند، روسيه و اندونزي، دور از غوغاي مناطق اوراسيا و غرب اقيانوس آرام بماند. اما فاصلهاش با باقي مناطق دنيا اثرگذارياش بر اين مناطق را هم محدود ميكند، مناطقي كه اكنون قلب تحولات جغرافيايي و سياسي دنيا هستند. تقدير برزيل بر برتري منطقهيي رقم خورده نه جاهطلبي جهاني.
هر كدام از اين قدرتهاي نوظهور مسير منحصربهفرد خودش را بهسوي توسعه ميپيمايد و منافع خودش را پي ميگيرد؛ دستكم در شرايط فعلي كه بريكس چيزي بيشتر از جايي براي مذاكره پيرامون مبادلات اقتصادي نيست. اجلاسها و نشستهاي اين گروه معمولا شعار دستيابي به نوعي نظم جهاني ميدهند كه برابري بيشتر قاعدهاش است. اما هنوز مانده تا اعضاي بريكس - جداجدا يا جمعي- مشخص كنند اين نظم تازه به چه ترتيبي بايد باشد و چه سروشكلي داشته باشد. اگر - و زماني كه - هر كدام از اين كشورها تصورات خودشان از نظم تازه جهان را تعريف كنند، احتمالا مواجه با الگوهايي نامتجانس و ناسازگار با همديگر خواهيم بود كه مانع اجماعشان براي تكيه كردن به همديگر و هماهنگي سياستها بهقصد دستيابي به توسعه خواهند شد.
دستكم طي اين دهه و دهه بعد، ايالات متحده دست بالا را در بازتوزيع قدرت جهاني خواهد داشت. اما با وجود مبارزه واشنگتن براي مقابله با تغييرات گريزناپذير جهاني و تلاش براي حفظ و بسط برتري ايالات متحده، عاقلانهتر خواهد بود اگر امريكا، جهان بيسرور آينده را بهسوي اشكالي تازه از حكومتداري و همكاري جمعي سوق دهد. باز كردن فضا و مواجهه مسالمتآميز و همراه با طرح و برنامه با جهان آينده ترجيح بيشتري دارد تا رقابت پرهرجومرجي كه كانونهاي مختلف قدرت و تصورات مختلف از سامان آينده جهان در نبرد براي كسب برتري حاصل خواهند داد.
نظرات شما عزیزان: