تبلیغات
تبلیغات
آمار بازدید
کل بازدید :
افراد آنلاین :
| |
نام : | |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollName->
<-PollItems->
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 683
بازدید هفته : 29
بازدید ماه : 5484
بازدید کل : 362890
تعداد مطالب : 3740
تعداد نظرات : 98
تعداد آنلاین : 1
تبلیغات
سرمقالهٔ هفته پیشِ نیوزویک را میتوان یک نگاه آشفتهٔ غیرعلمی دانست که محتوای آن -بر خلاف مقصود نویسندگانش- مسلماً بیان نمیدارد که اینترنت مسبب بروز «گونههای شدیدی از بیماریهای روانی» است. بد نیست پیش از مطالعهٔ مقالهٔ انتقادی حاضر، متن فارسی آن مقاله را در یک پزشک مطالعه کنید سایت MindHacks نقدی بر این مقاله نوشته که خواندن آن می تواند زاویه دید متفاوتی را در اختیار شما قرار بدهد.
مقاله نیوزویک معجونی از کلیشههای علمی و نظرات اغراقآمیز است. به عنوان مثال اشاره دارد که:
ساختار فعلی اینترنت -قابلحمل، اجتماعی، شتابان، و فراگیر در تمام جنبهها- ممکن است ما را نه فقط گنگتر و تنهاتر بلکه حتی افسرده و مضطرب، مستعد ابتلا به اختلالات وسواسی، و یا حتی آشکارا روانپریش کند.
خواندن همین یک بند بر حیرت انسان میافزاید چرا که فهرستی شگفتانگیز از بیماریهای روانی را به دست ما میدهد که همهٔ آنها فقط معلول اینترنت هستند. شگفتی تا حدی است که باید از نیوزویک پرسید: «آیا واقعاً جدی میگویی؟ روانپریش؟»
«روانپریشی» وضعیتی است که توسط سازمان جهانِ بهداشت به عنوان سومین وضعیت مخل سلامتِ فردی طبقهبندی شده و تنها دو بیماری «فلج کل اندام» و «زوال عقل» بالاتر از آن ایستادهاند و پشت سرش «فلج پا» و «نابینایی» قرار گرفته.
وقتی میگوییم «روانپریشی» داریم درباره بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی شدید صحبت میکنیم. اما این واژه با سهلانگاری حتی در صفحه اول نیوزویک -که زمانی یکی از محترمترین مجلات خبری دنیا بود- هم آمده، پس نویسندگان مطلب باید شواهد محکمی در دست داشته باشند. در حقیقت، شواهدی چنان محکم که در همان ابتدای مقاله، ما را میهمان یک پژوهش روانپزشکی دقیق کنند.
دههها است که دربارهٔ «عوامل خطرزا در محیط زندگی» که بر روانپریشی مؤثر هستند تحقیق شده و هیچ گونه شواهدی در دست نیست که اشاره کرده باشد اینترنت یا چیزی شبیه به آن، خطر ابتلا به روانپریشی را افزایش میدهد. پس در مقالهای با این آب و تاب، باید «شواهد علمی» شگفتانگیزی وجود داشته باشد.
فکر میکنید آنچه که نیوزویک پشتوانهٔ مقالهاش قرار داده چیست؟ اینها است: مطلبی از یک وبلاگ اینترنتی، یک نقل قول، و فقط یک بررسیِ موردی. همین. باقیِ متن مقاله، پر است از آژیرهای مضحک.
اما این تمام ماجرا نیست. در مقاله نوشته شده که اینترنت «فقط» یک سیستم ارتباطی، مثل سیستمهای دیگر نیست. بلکه اینترنت دارد یک فضای روانی کاملاً جدید خلق میکند، یک وضعیت طبیعی از نوع دیجیتال که در آن ذهن انسان بدل به یک صفحه هدایت پیچیده میشود، و تنها عدهٔ کمی از افراد میتوانند بدون خسارت، از این وضعیت بیرون بیایند.
و سوزان گرینفیلد که یک پروفسور داروشناس از دانشگاه آکسفورد است، محض تأکید میگوید: «این مشکلی است که اهمیتش باید همطراز وضعیت آب و هوای جهانی تلقی شود.» (خدایا اگر اینطور است به فریادمان برس!)
در تحقیقی که به سال 1998 در دانشگاه کارنگی ملون انجام گرفت، مشخص شد که استفاده از وب در یک دوره زمانی دو ساله، با احساس افسردگی، تنهایی و از دست دادن دوستانِ دنیای واقعی در ارتباط است. ولی منتقدین گفتند که افرادِ مورد بررسی همه در پیتزبورگ زندگی میکنند و از این رو تحقیق را زیر سؤال بردند.
آنها این کار را با استهزا یا جار و جنجال انجام ندادند. بلکه استنادشان پژوهش بعدی بود که بر روی همان افراد و توسط همان تیم تحقیقی انجام گرفت: «در یک بررسی سه ساله بر روی 208 نفر از داوطلبین مشخص شد که آثار منفی پراکندگی زیادی دارند» و پژوهش قابل استناد نیست.
استناد به این نوع یافتهها در مقالهٔ نیوزویک فقط بدون مطالعه دقیق متن پژوهش و یا با نگاه جانبدارانه ممکن است. چرا؟ زیرا چنانچه نام این پژوهش را در گوگل جستجو کنید، پژوهش متعاقب آن هم به عنوان دومین نتیجه خواهد آمد. بنابراین غیرممکن است که سهواً از قلم افتاده باشد. این دو پژوهش با نامهای اصلی internet paradox و The Internet Paradox Revisited جزو مهمترین پژوهشهای طولی در حوزه خودشان هستند.
مقالهٔ نیوزویک در عین حال دچار سوء تفاهمهای معمول در زمینه علم اعصاب نیز هست. در متن آن با دیدگاهی منفی اشاره شده که اینترنت «مغز انسان را از نو سیمکشی میکند» و امیدواریم این کار را بکند، زیرا هر تجربهای در زندگی ما «سیمکشی مغز را به روز میکند» و اگر مغز شما دست از «سیمکشی دائمی» بردارد، مُرده تلقی خواهید شد. پس این به خودیِ خود چیز بدی نیست.
همچنین در مقاله به دوپامین ترشح شده در مغز به عنوان یک پاداش اشاره شده، این حرف درست مثل این میماند که کسی صورتحساب بانکیاش را با پول نقد اشتباه بگیرد.
و باز هم در این مقاله، به برخی پژوهشهای پراکنده اشاره شده بدون آنکه هیچ نوع ارزیابی شاخص و مهمی انجام گرفته باشد؛ از مشکلات روششناختی دربارهٔ «پژوهشهای مرتبط با اعتیاد به اینترنت» اصلاً ذکری به میان نیامده؛ از این حقیقت که کل مفهوم اعتیاد به اینترنت یک اشتباه ردهبندی است حتی پژواکی هم در مقاله نیست؛ در حقیقت درجه شیوع تخمینزده شده برای این به اصطلاح اعتیاد، در بین اعداد دوری مانند 1٪ تا 66٪ از کاربران اینترنت سرگردان است!
باید گفت که متأسفانه این نوع تعریفهای رسانهای تحریفشده، اثری واقعی بر رویکردها و اعتقادات جامعه دربارهٔ بیماریهای روانی میگذارند که به این راحتیها قابل اصلاح نیست.
اما احتمالاً بزرگترین مشکل مقاله، این است که آرای انتقادی را پوشش نمیدهد. منابع آن اساساً کسانی هستند که یا کتابی در این زمینه برای فروش دارند، یا تبری برای فرود آوردن.
میتوان گفت که اینترنت قادر است شما را روانپریش کند، البته در صورتی که گوشتان فقط به دهان نیوزویک و سه نویسنده مقالهاش باشد. اما جدای از مقالهٔ نیوزویک و نقد آن، خودتان در این باره چه فکر میکنید؟ آیا اینترنت تنها عامل مؤثر بر گوشهگیری اجتماعی یا برخی دیگر از اختلالات رفتاری است؟ چه عوامل دیگری به ذهنتان میرسد؟ نظرات خود را در بخش کامنتها با یکدیگر در میان بگذارید.
نظرات شما عزیزان: